اگر عصر حاضر را در مناسبات بینالمللی، عصر "حقوق بشر" بنامیم، چندان بیراهه نرفتهایم، عصری که مشخصاً پس از پایان جنگ جهانی دوم و شکلگیری سازمان ملل متحد آغاز شده است.
موضوع حقوق بشر در ابعاد مختلف قابل بحث است و فرازهای این مبحث باید مورد واکاوی قرار بگیرد."کاظم غریب آبادی"، معاون امور بینالملل ستاد حقوق بشر و همکاریهای بینالمللی قضائی در این یادداشت، فرازهای مساله حقوق بشر را بررسی کرده که در ادامه میخوانید.
اگر عصر حاضر را در مناسبات بینالمللی، عصر «حقوق بشر» بنامیم، چندان بیراهه نرفتهایم، عصری که مشخصاً پس از پایان جنگ جهانی دوم و شکلگیری سازمان ملل متحد آغاز شده است.
عصر جدید در مناسبات و تحولات بینالمللی که در هم تنیدگی تحولات و وابستگی ابعاد مختلف این تحولات آنقدر پیچیده و گاهی متناقض است که حتی توصیفِ صرف این تحولات نیز با دشواری صورت میگیرد.
تردیدی نیست که کمتر پدیدهای در عصر حاضر وجود دارد که در تاثیرگذاری بر مناسبات روابط بینالملل به پای «حقوق بشر» برسد. پدیدهای که گذشت زمان نه تنها نقش تاثیرگذارش را کم نکرده، بلکه این تاثیرگذاری مسیری متوازن در سطح، عمق و حتی قامت روابط بینالملل داشته است. در این عصر، دایرة عمل و مانور دولتها در سطح ملی، منطقهای و بینالمللی، تأثیرپذیری محسوس و کاملاً مشخصی از حقوق بشر دارد.حقوق بشر علیرغم پیشینة دیرین تاریخی، نه یک نظریة پیچیدة روابط بینالمللی است و نه یک حادثه تاریخی که بر سیر تحولات روابط بینالملل تأثیر گذاشته باشد. در کلامی ساده، حقوق بشر مناسبات روزمرة انسانها با خود، با یکدیگر و با دولتهای خود است. همین مناسبات ساده، در عصر حاضر به پشتوانة اسناد و سازمانهای بینالمللی، تبدیل به یکی از مهمترین ارکان روابط بینالملل و تعاملات بین بازیگران بینالمللی شده است.
حقوق بشر کنونی محصول حدود شش دهه اقدامات بازیگران بینالمللی(اعم از دولتها، سازمانها، نهادهای بینالمللی، سازمانهای غیر دولتی و حتی افراد) در جهت اصطلاح و ضابطهمندی این مناسبات است که نتیجة آن ایجاد حدود 10 کنوانسیون، تعداد بیشماری قطعنامه، سالیانه صدها نشست و جلسه و صرف سالانه میلیاردها دلار بودجه توسط سازمانها و ارگانهای مرتبط، دولتها و حتی افراد است.
علیرغم این نگاه که حقوق بشر به عنوان یک ارزش انسانی میتواند زمینه بهبود روابط انسانی در سطوح مختلف با خود، با دیگران و با دولتهای خود را فراهم نماید، باید به این نکته نیز اشاره کرد که تبدیل این ارزش انسانی به ابزار، پدیدهای جدید در این حوزه است.
انحراف مباحث حقوق بشری از حوزة انسانی و تبدیل آن به ابزار قدرت و اعمال فشار در عرصة مناسبات میان دولتها، یکی از جدیترین تهدیداتی است که حقوق بشر با آن مواجه است و میتواند در نهایت این پدیدة انسانی را از مسیر طبیعی و نهادینه شدة معمول خود خارج کند. این انحراف میتواند به سادگی حقوق بشر را تبدیل به ابزاری برای اعمال زور، چانهزنی و به دستآوردن منافع (رویکردی منفعتطلبانه به حقوق بشر در مناسبات دوجانبه، چندجانبه و بینالمللی کشورها با یکدیگر) در تعامل با سایر کشورها نماید.
این انحراف در حقوق بشر که بیش از هر چیزی از دل بیتوجهی به ارزشها و باورهای کشورها (تنوع فرهنگی) و تلاش گروهی از کشورها برای تحمیل تفسیری خاص و منحصر به فرد از حقوق بشر و ارائه نسخهای واحد برای تمام کشورهای جهان ایجاد شده است، حقوق بشر را از پدیدهای انسانی تا سطح یک بازی سیاسی تقلیل میدهد.
پرچمدار رویکرد ابزاری به مقولة حقوق بشر، کشورهای غربی (آمریکای شمالی و اروپا) هستند، کشورهایی که خود در ساختارهای داخلی از معضلات و مسائل جدی حقوق بشری رنج میبرند و دامنه و عمق این معضلات نیز روز به روز بیشتر میشود.
با این وجود، در عرصه مناسبات بینالمللی از حقوق بشر به عنوان ابزاری که به آن اشاره شد، استفاده میکنند تا در نهایت قدرت چانهزنی خود برای تأمین منافع ملی کشورهای تابعة خود را در تعامل با دیگر کشورها افزایش دهند. رویکردی که بهصورت تدریجی و با گذر زمان، اعتماد کشورها به این مقوله را متزلزل میکند و گسترش دامنة این بیاعتمادی، نتیجهای جز قربانیشدن حقوق بشر در پی نخواهد داشت.
یک بعد مهم مسئله که به اهداف سیاسی ماجرا برمی گردد، در قالب کشمکشها و چالشهای بینالمللی، به خصوص تقابل اهداف قدرتهای بزرگ با کشورهای مستقل و غیرهمسو با آنها، قابل تجزیه و تحلیل است.
در این چارچوب، حقوق بشر تا حد یک اهرم فشار علیه کشورهای مستقل، اعمال تحریمهای بینالمللی علیه آنان و فشار برای تغییر ساختار سیاسی آن کشورها تنزل می یابد. به همین جهت، نقض حقوق بشر در یک کشور همسو با منافع قدرتهای بزرگ به راحتی نادیده گرفته میشود و شدیدترین جنایات ضد بشری با دیده اغماض نگریسته می شود، اما در مقابل، هر بهانه ای در کشورهای مستقل و مخالف، به ابزاری برای اعمال فشار علیه آنان تبدیل می شود. این موضوع که از آن به «معیارهای دوگانه» یاد میشود، ارتباط تنگاتنگی با مکانیزمهای ساختار قدرت بینالمللی دارد.
نظام دمکراتیک در ایران بعد از انقلاب اسلامی و بر مبنای یک عقلانیت اسلامی شکل گرفت که از آن به عنوان مردمسالاری دینی یاد میشود. این دموکراسی برمبنای سکولاریسم و لیبرالیسم نیست، بلکه مبنای دبنی دارد و همچنین در اداره امور و انتخاب مسوولین مبتنی بر اصل نمایندگی است. به جرات میتوان گفت ایران تنها کشور دمکراتیک در منطقه خاورمیانه میباشد. اما متاسفانه برخی کشورها از واژه مقدس حقوق بشر و سازمانهای بینالمللی به عنوان ابزار سیاسی علیه ایران اسلامی استفاده می کنند و چشمان خود را بر روی نقض گسترده حقوق بشر در کشورهای متحد و دوست خود میبندند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار مردم قم در نوزدهم دی ماه 1392 با اشاره به ادامه اظهارات کینه جویانه شخصیتها و محافل سیاسی و مطبوعاتی آمریکا ضد نظام اسلامی و ملت ایران، از جمله ادعاهای آنان درباره موضوع حقوق بشر، تاکید کردند آمریکاییها حق ندارند درباره موضوع حقوق بشر حرف بزنند، زیرا دولت آمریکا بزرگترین ناقض حقوق بشر در جهان است.
غربیها به ویژه آمریکا از موضوع حقوق بشر نیز برای پیشبرد اهداف خود ضد ایران استفاده می کنند، اما اسناد متقن نشان می دهد که مدعیان حقوق بشر، خود، ناقضان اصلی حقوق بشر هستند. جان باختن زنان و کودکان در افغانستان، پاکستان و یمن در نتیجه حملات هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا (پهپادها)، شکنجه زندانیان در زندانهای گوانتانامو، ابوغریب در عراق و بگرام در افغانستان و حمایت از جنایتهای رژیم صهیونیستی ضد ملت فلسطین، فقط بخشی از نقض حقوق بشر توسط آمریکا و متحدان آن است.
حضرت آیتالله خامنهای در دیدار هزاران نفر از مردم آذربایجان شرقی در بیست و هشتم بهمن ماه 1392 نیز به سابقه سیاه دولت آمریکا در مدت حداقل هشتاد سال اخیر اشاره کردند و افزودند: "به راه انداختن جنگ های خونین و کشتار انسان های بی گناه، حمایت از دیکتاتورهای ظالم در نقاط مختلف جهان، حمایت از تروریسم بین المللی، حمایت از تروریسم دولتی که مظهر آن رژیم جعلی، غاصب و جنایتکار صهیونیستی است، حمله به عراق و کشتار حداقل دهها هزار نفر از مردم، حمله به افغانستان، راه اندازی شرکت های آدم کشی و ترور همچون بلک واتر و راه اندازی گروه های تندروی تکفیری و حمایت از آنها، بخشی از سیاهه اعمال آمریکا است. آیا آمریکایی ها واقعاً خجالت نمی کشند که نام حقوق بشر را می آورند زیرا هرکسی که در دنیا مدعی حقوق بشر باشد، آمریکایی ها با این همه فضاحت، نباید حتی اسم حقوق بشر را بر زبان بیاورند".
حقوق بشر از نظر هنجاری، ساختاری و رفتاری مورد توجه است. از نظر هنجاری، حقوق بشر مطلق به حق طبیعی انسانهاست و از نظر ساختاری حقوق بشر بستگی به نظام سیاسی و ساختار اجتماعی و نیز از نظر رفتاری حقوق بشر بستگی به فرهنگ جامعه دارد. در مکاتب آرمان گرا نظر بر این است که پاره ای حقوق از لحاظ کرامت و شرافت انسانی، بنیادی و برای اینکه انسان بتواند رسالت خود را انجام دهد ضروری هستند. این حقوق که حقوق بشر نامیده شده اند، خارج از حوزه اقتدار قانونگذار بشری می باشند و قانونگذار نمی تواند احدی را از آن محروم کند. وجود چنین حقوق و امتیازاتی مورد انکار مکاتب مادی واقع شده است. مکتب مادیت تاریخی بر آن است که حقوق بشر همواره دستخوش تحول و تکامل است و بالنتیجه قابل تعریف نیست .بررسی تاریخی، جامعه شناسی و دینی نشان می دهد که اعتقاد به وجود پاره ای حقوق فطری و ضروری برای بشر که قانونگذار بشری نباید آن را نادیده بگیرد، از دیرباز وجود داشته است.
در اسلام و مسیحیت اعتقاد به این حقوق که ناشی از اراده الهی و لازمه کرامت انسانی است، وجود دارد. اعلامیههای جهانی حقوق بشر مبتکر حقوق بشر نبوده، بلکه ادیان الهی به ویژه اسلام نخستین اعلامیههای حقوق بشر را در برداشته و فلاسفه و دانشمندان نیز به گونه ای از حقوق بشر دفاع کرده اند و قبل از اعلامیه جهانی حقوق بشر این حقوق در برخی از اعلامیه ها و مقررات داخلی کشورها مطرح شده است .به دیگر سخن، حقوق و آزادیهای مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر ترکیبی است از حقوق و آزادیهای بشری که قبل از تاسیس سازمان ملل متحد وارد قوانین اساسی و دیگر قوانین کشورهای مختلف جهان گردیده بود.
همچنین تاریخ تمدن بشر شاهد کوشش پیامبران، فلاسفه و متفکران و انسان دوستان مشرق و مغرب زمین در اعتلای شان و کرامت انسان و دفاع از حقوق و آزادیهای اساسی اوست.
نگاه به حقوق بشر یک نگاه نسبیتگرا است، یعنی این روند غالب است. منظور از نسبیتگرایی این است که نمی توان با یک معیار مسأله حقوق بشر در کشورها را بررسی کرد، بلکه بحث حقوق بشر در کشورها باید با استانداردهای مختلف سنجیده شود. درحال حاضر معیاری که بر اساس آن حقوق بشر در کشورهای مختلف سنجیده میشود، معیار غربی است.
یعنی اومانیسم غربی مبنای فلسفی و تفکر سازمانهای حقوق بشری است. تمام این مسائل به این دلیل است که غرب خود را در مرکز قرار داده و براساس این مرکزیّت خود، دیگران را مورد مطالعه و سنجش قرار می دهد. نکته دیگر این است که در دل همین مسائل حقوق بشری سیاست هم وارد عمل میشود، یعنی انگیزههای سیاسی در کنار اختلافات حقوق بشری قرار می گیرد. مبنای نگاه جمهوری اسلامی ایران به حقوق بشر یک نگاه الهی است، اما نگاه غرب مبتنی بر اومانیسم است. این تفاوت رویکرد اساسی در کنار نگاه ابزاری غرب به مقوله حقوق بشر، همواره موجب بروز چالشهایی در روابط آنان با جمهوری اسلامی ایران شده است.
حقوق بشر و ابهاماتی که عمدتاً از آن برای اعمال فشار بر ایران استفاده می کنند، دومین بهانه غربیهاست. با حل مسئله هستهای، «بهانه» حقوق بشر به اولویت غرب تبدیل خواهد شد. مروری بر مواضع آشکار آمریکاییها طی ماههای اخیر، بخصوص از نیمههای دوم سال گذشته نشان می دهد آنان یک استراتژی چند لایه و گام به گام را در قبال جمهوری اسلامی در پیش گرفتهاند که در این استراتژی، با توجه به شرایط میدان بازی، هر بار جبههای جدید علیه ایران گشوده میشود. شواهد و قرائن حاکی است جبهه ادعاهای حقوق بشری علیه جمهوری اسلامی، یکی از اصلی ترین حربهها و بهانههای آنان است تا به دشمنی خود با ملت ایران ادامه دهند.
مقام معظم رهبری در دیدار رئیس، مدیران، متخصصان و کارشناسان سازمان انرژی اتمی در بیستم فروردین ماه 1393 فرمودند: "تحریم و فشار ناشی از موضوع هسته ای نیست، بلکه آنها با هویت مستقل ملت ایران و جمهوری اسلامی که از ایمان و اعتقاد اسلامی سرمنشاء میگیرد، و همچنین با افقهای آینده این ملت و نظام و زیربار حرف زور نرفتن آنها مخالفند. بنابراین اینکه گفته شود، تحریمها و فشارها هزینه دستاوردهای هستهای است، موضوع صحیحی نیست زیرا اگر موضوع هستهای هم نبود، آنها بهانه دیگری می گرفتند، همانطور که اکنون و در حین مذاکرات، آمریکاییها بهانه حقوق بشر را مطرح می کنند. اگر موضوع حقوق بشر هم حل شود آنها دنبال بهانه دیگری خواهند رفت، بنابراین تنها راه این است که به مسیر پیشرفت خود با قدرت ادامه دهیم و زیربار حرف زور نرویم".
باید توجه داشت که مبحث حقوق بشر، امری فنی نیست که صرفاً با پارهای مذاکرات و توافقات فنی چون مسئله هستهای با آن روبهرو شد، بهانههای غرب علیه ایران عموما نادرست، سیاسی و مبتنی بر عدم درک باورهاست. نظام اسلامی در بحث «حقوق بشر» دارای منطق و دیدگاهی اصولی است و همواره از موضع فعال وارد بحث شده و حتی مدلهای غربی در باب حقوق بشر را به چالش کشانده است و به این سیاست خود همچنان ادامه خواهد داد.